محمد عمادمحمد عماد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

محمـــــــــــــــــد عماد

ایستادن

پسرمهربون من وقتی دقیقا ۱۱ ماهه شدد تونست برای چند ثانیه روی پاهای قشنگشش بایسته الهی همیشه ثابت قدم باشی ماه من ...
13 دی 1392

10 تا 11 ماهگی نباتم

مکعب آبیه رو داشته باشید ! پسرم رو ببینید داره برام دستمال میکشه الهی فدای اون دستات برم من تاب بازی میکنم وفیلم می بینم نمیدونم چرا چشمام سنگین شدن ! مامان خوابم میاد منو بذار زمین میفتم هاااااا ...
11 دی 1392

دُردانه ی 9ماهه من

نه ماه دو قلب ویک نفس بودن چه زود گذشت ...انگار همین دیروز بود که به خونه دلم پاگذاشتی ....الان یک 9ماه دیگه هم گذشت این بار کنار تو همراه با عطر نفست
11 آذر 1392

ده ماهگی به روایت تصویر

اینجا کجاست مامانی؟ خسته نباشی مامانی باور کنید من روزی سه بار حداقل ایت کشو رو مرتب میکنم ..اونقدرام شلخته نیستم ولی پسرک میذازه مگه !!!!!!!!!!! خیلی خیلی خوشمزه است این کره جونمممممممممم محمد عماد موهات کجان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
11 آذر 1392

نازدانه ده ماهه من

پسرک مهربونم ده ماهه شده خیلی. شیرین زبان وبامزه هستی الان یه کم حرف میزنی ،هرچند معنی ومفهوم خاصی نداره ولی خوب همینکه تو چشم منو بابایی نگاه میکنی وحرف میزنی برامون یک دنیا معنا ومفهوم داره توی ماهی که گذشت بردیمت همایش حضرت علی اصغر علیه السلام که بیمه شش ماهه امام حسین علیه السلام کنیمت توی مراسم عزاداری بردیمت که خدا رو شکر ارووم بودی واذیت نکردی حتی زمانی که تاریک می شد همه جا ....خودت هم یاد گرفتی سینه بزنی وتا صدای آهنگینی می شنوی سینه می زنی غذا خوردنت یه کم بهتر شده واین برام جای بسی خوشحالیه کلماتی مثل ماما بابا ادددهههه نننننننن. رو خوب ادا میکنی تقریبا خونه رو به خاطر راحتی شما خلوت کردیم وشما هر جا دوست داری سر م...
10 آذر 1392

دومین مروارید

دومین مروارید هم رویید الهی فداشون بشم دو سه شبه خیلی بی تاب بودی امروز صبح که صبحانه خوردی دیدم یه مروارید دیگه هم در اومده امروز ۶اذر هست وداره ده ماهت تموم میشه
6 آذر 1392

عکس های 7تا 8 ماهگی پسرم

اینجا هم محمد عماد وباباش توی حرم حضرت معصومه (س) محمد عماد خونه خاله زهرا اونجا میری چکار مادر جان ماست خوردی دیگه چرا گریه میکنی ؟ داری خطرناک میشی هاااا محمد عماد بغل پسر خاله زهرا ست ..دانیال که خیلی هم با هم دوستن اینم دست پخت مامان مریم به مناسبت تولد 8ماهگی گل پسرم ..ببخشید خیلی خوب نشد چون همون شب باید می بردمت دکتر وتب داشتی ..یه دقیقه هم آرووم نبودی که من کارمو با حوصله انجام بدم ... در گوشی بگم :شلوار پات نیست ههههههههداستان داره برای خودش بعدا میگم ...
18 مهر 1392