محمد عمادمحمد عماد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

محمـــــــــــــــــد عماد

در آستانه دو سالگی

شاهزاده خونه ما بالاخره دو ساله شد وروزهامون به شیرینی عسل داره سپری میشه هزار ماشاءالله خیلی شیرین زبون ودوست داشتنی شدی ماه من تقریبا همه کلمات رو خوب ادا میکنی منظورتو کامل متوجه میشم که چی میگی بابا ژونم :بابا جونم مامانی :مامان مریم !   وقتی غذا میخوری اگه سرفه ات بگیره می زنی به پشتت ! در تدارک جشن تولد دوسالگیت هستم پسرک پست بعدی رو مفصل میذارم !
6 بهمن 1393

21ماهگی عسل بابا !

سلاممم وصد تا سلام خوبید؟؟ عذرخواهی میکنم از دوستان گلم که بهشون سر نزدم وبی خبر موندم از همه شون دو سه ماه ! علت خاصی نداره فقط گرفتاری های روزمره !همین ! عسل بابا که الانم خوابیده اجازه نمیده دست به لب تاپ بزنم اصلا ... توی این چند ماه محمد عمادم خیلی بزرگتر شده خیلی آقا شده برای خودش یک بار هم رفتیم قم زادگاه پسرم !خیلی خوش گذشت ! غذا خوردن شازده خیلی بهتر شده ..خیلی خوب حرف میزنه یعنی منظورش رو خوب می رسونه هر چی بگم بهش تکرار میکنه هر چند دست وپا شکسته ....خیلی خوشحالم خیلی خدایا هزاران بار شکر خزانه لغاتش خیلی گسترش پیدا کرده مامان وبابا وعمه رو خیلی خوب ادا میکنه بییم :بریم بسین :بشین پَپَز:تخم م...
6 آبان 1393

16 ماهه شد عسل ما

گل پسر ما 16 ماهه شد ه ....هزار ماشاءالله خیلی شیرین وبامزه شده کارات ..اگر هر روز شکر کنم خدا رو بازم کمه به خاطر وجود پسرک خب از سفرمون بگم که خیلی خوب بود وپسرک حسابی هوای مامان رو داشت چون همش همراه آقای پدر بود وفقط وقتی گرسنه ش میشد میومد پیش مامان به شدت هم کم خوراک بودی توی مسافرت ...روزی یک وعده اونم اندازه  چند دونه نخود !!!!! برای همین همه میگن حسابی لاغر شده گل پسر برای اینکه اولین بار بود سوار هواپیما میشدی من یه کم نگران بودم که نکنه اذیت کنی .ولی نه پسرم خیلی خوب کنار امد با موقعیت جدید یه ده دقیقه ای فقط بی تاب بودی ولی خوابیدی ووقتی رسیدیم بیدار شدی دایره لغاتت گسترده تر شده تا کم کم داره کلمات واضح...
13 خرداد 1393

دل نوشت

روز مادر     روز پدر      ممنونم ازت پسرک قشنگم که  با اومدنت حلاوت پدر ومادری رو برامون به ارمغان آوردی ..شیرین زبونم با همون چند کلمه ای که حرف میزنی حسابی دلمونو شاد میکنی ....دندون 5 هم در اومد نیش بالا سمت راست ..روزایی که داری دندون در میاری یه کم اذیت میشی واذیت هم میکنی  وقتی میگم محمد عماد زبون نداره !زبونتو در میاری ..میگم کو چشمت :چشماتو می بندی ودماغتو جمع میکنی !!! شیرن ادای من !عاشقتم  پسر قشنگم کم کم داره مدارس تعطیل میشه ومنو توفرصت بیشتری داریم کنار هم باشیم ...سعی میکنم از این به بعد بیشتر ...
25 ارديبهشت 1393

15 ماهگی قند عسل ...یکی پسر

قند عسل ما 15 ماهه شده  خیلی خوب راه میره ! 4تا دندون داره دوتا پایین ودو تا بالا  خیلی خیلی خوب حرف میزنه  نُ اِخوام :شیر میخوام  نُ اُخوام :نمیخوام  دَر دَر :بریم بیرون  دِّ:بده  بابا :بابا باوا :مامان ! عمه :لابد همون عمه است دیگه  تا :کفش  تاد :افتاد  آبّه :آب  عکسا ادامه مطلب   گل لاله تقریبا هم قد پسرکه      ...
9 ارديبهشت 1393

14ماهگی بهار خونه ما

گل پسرک ما 14 ماهه شدی مبارکت باشه گلم یه نوروز دیگه رو هم تجربه کردی هر روز از روز قبل توانمند تر وشیرین تر میشی چند قدم راه میری ... مروارید سوم هم در 9فروردین که 14 ماهه شدی جوانه زد   منظورتو خیلی خوب می رسونی با کلمات بی معنا !!! دادا :دانیال مَ مَ:مامان گاهی هم میگی ماما ب َب َ :بابا تا تا :کفش وراه رفتن نَ ن َ:شیر نُ:اشاره میکنی ومیگی نُ یعنی اینو میخوام گوشی ... وهر چیز شبیه به اونو بر میداری ومیذاری دم گوشت وحرف میزنی گاهی هم ساکت میشی مثلا به صحبت کسسی که اونور خطه گوش میدی ..اخم میکنی حین حرف زدن وتن صداتو بالا پایین میکنی ... عکسا در ادامه مطلب   خب وقتی میخوابی و...
9 فروردين 1393

13ماهه ی خونه ی ما

پسرک مهربون من 13 ماهه شدی مبارکت باشه عسلم  از وقتی یک سالگی رو رد کردی خیلی تغییرات عجیبی کردی  خیلی تلاش میکنی که حرف بزنی وکلمات بی معنی ومفهومی رو هم به زبون میاری که میخوای من جواب بدم ولی خوب من چیزی متوجه نمیشم وهمون حروف رو بهت بر میگردونم وتو خیلی ذوق میکنی  بسیار بی پروا از مبل ومیز وتخت بالا پایین میری  وقتی یه چیزی بخوای وما بهت اجازه ندیم میخوای با گریه کار خودتو انجام بدی ولی مامانی توجهیی نمیکنه به گریه ت وبنابراین زود بحث رو عوض میکنی   این تمایلی به راه رفتن نداری فقط چهاردست وپا خیلی سریع خودتو می رسونی به هدفت ..وقتی روی سرامیکا راه میری کف دستات اینقدر صدا میده جونممممممممممم  ...
11 اسفند 1392
1