محمد عمادمحمد عماد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

محمـــــــــــــــــد عماد

29 منوپسرکم

1391/11/19 4:47
نویسنده : مامان مریم
132 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت از سه نیمه شب گذشته ومحمد عمادم برای شیر خوردن بیدار شده .برق قطع شده ومن با نور چراغ شارژی به پسرم شیر میدم ..شیرشومیخوره میذارمش روی شونه م تا آروغ بزنه ...گرمای نفسش رو روی گردنم حس میکنم ...خیلی آروم صورتم رو به صورتش نزدیک میکنم وگونه مو می چسبونم به لپ مخملیش ...اشک امونم نمیده ....مثل سیل سرازیر میشه وقلبم شروع میکنه به تند تند تپیدن ...اشک چشمم صورت پسرم رو هم خیس میکنه ...اسم همه دوستانی که منتظرن رو به زبون میارم ومیگم خدایا همه شون یه همچین شبایی رو تجربه کنن ...به حافظه م فشار میارم که اسم کسی از قلم نیفته ...پسرم رو میذارم تو گهواره تا بخوابه ومن دارم به گذشته ها فکر مبکنم ....خدایا شکرت

مریم نوشت :دارم اسباب کشی میکنم ..یه مقدار وسایل رو جمع کردم ...یه کم سرم شلوغه ...اگه یه مدت کم پیدا شدم نگران نشید دوستان گلم

به محض اینکه فرصت کنم میام می نویسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)