نیم سالگیت مبارک
پسرک مهربونم
نیم سالگیت مبارک
شش ماه از حضور شیرین وقشنگ پسرم توی زندگی ما میگذره ...هر روز شیرین تر میشه این روزهای ما
وابستگی مادر وپسر به هم خیلی زیاده ...واین مامان مریمو نگران کرده برای اول مهر ..چه جوری برم سرکار و6ساعت پسرمو نبینم ؟
آخه پسرم عادت کرده که کنارش باشم تا بخوابه !اگه دو دقیقه تنهاش بذارم بیدار میشه ..وقتی خوابه دستش رو دراز میکنه تا به من برسه نوک انگشتاش ..همین اتصال کافیه تا راحت بخوابه نفس من !
خودمم خیلی بهش وابسته شدم انگار اصلا بدون پسرک نمیتونم نفس بکشم !
میخوام تلاش کنم از این وابستگی کم بشه ولی ...
از کارای جدیدش بگم :
خیلی دوست داره غلت بزنه ..مخصوصا روی تخت ...
وقتی خیلی ذوق میکنه کلی برام حرف میزنه ...
صبح ها که بیدار میشه تا بهش بگم سلام پسرم صبحت بخیر ..یه خنده خیــــــــــــــــــــــــلی قشنگ تحویلم میده بعد هم روشو بر می گردونه !
انگشت پاشو می خوره ...خیلی هم با صدا !
تا من لب تاپ رو روشن کنم میاد روی صفحه کلید ! موس که دیگه اصلا نمیذاره من دست بزنم
کلی باهاش بازی میکنه ...
عاشق رنگ زرد ه
یه آهنگ رو خیلی دوست داره که بابایی همیشه همونو براش میذاره از گوشیش
راستی جشن دندونی پسرمو هم برگذار کردم توی پست بعدی با رمز میذارم رمزو به آشنایان میدم اگه آشنایی قبلی دارید پیام بذارید تا رمزو بدم
عکسهای پسرم در ادامه مطلب
عینک دختر خاله مه خب