9

سلام ماه کوچولویممممممممممممممممم خوبی؟اومدم یه خبر خوش بهت بدممممممممممممم

اینه که دیشب عقد کنون خاله "س" بود هر چند من نتونستم برم چون راه خیلی دور بود وشرایط فراهم نبود برای رفتن ولی خوب به خاطر عزیز دلم بازم تحمل میکنم ....

ماه من ...نفس من ...دوست دارم بدونی که من به خاطر تو همه مدل سختی رو تحمل میکنم شاید از گذشته ها هم برات بنویسم واینکه تا الان چی کشیدم ولی فعلا نمیخوام بنویسم ....میخوام اینجا فقط امید باشه وخوشحالی ....اولین خبر خوش رو هم امروز نوشتم امیدوارم همیشه موج شادی باشه اینجا ...

درمانمون هم که فعلا ادامه داره ودارم HDمیخورم تا دهم اردیبهشت که باز برم برای ادامه درمان پیش دکترم

توکلم بر خداست ....امیدوارم که تا کمتر از دو ماه دیگه بتونم داشته باشمت ....خودت هم برای اومدنت دعا کن ...

دلنوشته 1:خدای من ....مونس همه تنهاییهام.... پناهگاهم به وقت بی کسی ودلتنگی منو دریاب ....می ترسم خیلی می ترسم !اگه منو تنها بذاری ؟اگه نخوای جواب منو بدی ؟

من کجا برم؟من که خدای دیگه ای ندارم که بهش پناه ببرم ....ازت میخوام اون جوری که شایستگی خدائی توست به من عطا کنی نه طوری که بندگی من شایستگی دارد ...خدایا اگه بخوای به بندگی من لطف داشته باشی من هیچی چی ندارم .....خدایا به حرمت همه بنده های خوبت از کوتاهی ها و تقصیرات من بگذر ویک بار دیگه مثل همیشه چتر لطف وکرمت رو روی سرم باز کن ....خدای خوب من ....